تا حالا هیچی نتونسته منو متوقف کنه ،
شده که منو خسته کنه زمین بزنه خاکی کنه ،
اما هیچی نتونسته مانع رسیدن به هدف هام بشه ،
خوشحالم توی زندگیم با کسایی آشنا شدم که برام مفید بودن ،
اول برای خودم که خود سازی کنم
دوم اینکه بتونم یه مدیر بشم ،
برای رسیدن به هدف هام یاد گرفتم که روحیه خستگی ناپذیری داشته باشم
و میدونم که موفقیت با بارها و بارها شکست
و تجربه کردن به دست میاد.
به راستی چه چیزی ما را در مقابل افکار دیگران منفور میسازد؟
نمیدانم و برایم مهم نیست تا جایی که اگر واقعا پیرو انسانیت
گام بر میدارم و آسیبی به کسی نمیرسانم و موجب آزار کسی نمیشوم
دلیلی ندارد بی جهت نگران جاذبه یا دافعه کسی نسبت به خودم باشم؛
کسی که دوست دارد بماند می ماند و کسی که نمیخواهد میرود و
قضاوت کسی برایم مهم نیست از حالا به بعد برای ماندن کسی تلاش نمیکنم
اما مانع رفتن کسی هم از زندگی ام نمیشوم ، ماندنی ها برای خوده من
می مانند و رفتنی ها دنبال کوچکترین بهانه برای رفتن
میدونی وقتی فصل که عوض میشه درختا توی هر فصلی یه کاری میکنن
توی بهار شکوفه میزنن توی تابستون میوه میدن توی پاییز برگ هاشون
رو میتن رو زمین و زمستونم میرن به یه خواب درست و حسابی
تا بهار که دوباره رشد کنن و جونه بزنن ، میخوام اینو بهت بگم
که ما آدمام وقتی خواستیم رشد کنیم باید تغییر کنیم تغییر که کردیم
نصف کار انجام شدس تغییر مجبورت میکنه که رشد کنی چه خوب چه بد اما رشد کن
مسیر زندگی انسان برای هر فرد منحصر به فرد است
شروع این مسیر در اختیار ما نیست، توقف آن نیز همینطور
تا کنون در این مسیر با سرعت های متفاوت، مناظر متفاوت
لحظات تلخ و شیرین جاده های گوناگون آمده ایم و میدانیم که نمی مانیم
سفر ما حالا حالا ادامه داره حتی اگه قرار نباشه توی این مسیر باشیم
در کل مهم نیست چی بوده مهم اینه که چی باشه؛ خوب باشه بقیش مهم نیست
حس درونی رو میگم اونکه باید خوب باشه روحیه آدمه که باید خوب باشه
نباید بزاریم کسی روی روحیه مون تاثیر منفی بزاره
قوی بودن رو دیگه باید کم کم شروع کنیم
در آیین جاودانگی کسانی را با خود همراه میکند که جوانمرد و نیکو سرشت باشند
در ادامه آمده
جاودانگی آبی ست که حتی پس از مرگ با بدن
تماس پیدا کند وی دوباره حیات پیدا کرده و تا
ابد زنده خواهد ماند تا در زمره ی نیرشتان
باقی بماند.
حال باید گفت که این آب جاودانگی چیست و از آن کیست؟؟
پاسخش را فقط نیکو سرشتان و جوانمرد ها میدانند
باید گفت که آنها هم نمی دانند اما آن را دیده اند
میدونی وقتی فصل که عوض میشه درختا توی هر فصلی یه کاری میکنن
توی بهار شکوفه میزنن توی تابستون میوه میدن توی پاییز برگ هاشون
رو میتن رو زمین و زمستونم میرن به یه خواب درست و حسابی
تا بهار که دوباره رشد کنن و جونه بزنن ، میخوام اینو بهت بگم
که ما آدمام وقتی خواستیم رشد کنیم باید تغییر کنیم تغییر که کردیم
نصف کار انجام شدس تغییر مجبورت میکنه که رشد کنی چه خوب چه بد اما رشد کن
به راستی چه چیزی ما را در مقابل افکار دیگران منفور میسازد؟
نمیدانم و برایم مهم نیست تا جایی که اگر واقعا پیرو انسانیت
گام بر میدارم و آسیبی به کسی نمیرسانم و موجب آزار کسی نمیشوم
دلیلی ندارد بی جهت نگران جاذبه یا دافعه کسی نسبت به خودم باشم؛
کسی که دوست دارد بماند می ماند و کسی که نمیخواهد میرود و
قضاوت کسی برایم مهم نیست از حالا به بعد برای ماندن کسی تلاش نمیکنم
اما مانع رفتن کسی هم از زندگی ام نمیشوم ، ماندنی ها برای خوده من
می مانند و رفتنی ها دنبال کوچکترین بهانه برای رفتن
تا حالا هیچی نتونسته منو متوقف کنه ،
شده که منو خسته کنه زمین بزنه خاکی کنه ،
اما هیچی نتونسته مانع رسیدن به هدف هام بشه ،
خوشحالم توی زندگیم با کسایی آشنا شدم که برام مفید بودن ،
اول برای خودم که خود سازی کنم
دوم اینکه بتونم یه مدیر بشم ،
برای رسیدن به هدف هام یاد گرفتم که روحیه خستگی ناپذیری داشته باشم
و میدونم که موفقیت با بارها و بارها شکست
و تجربه کردن به دست میاد.
.آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.
سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.
اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،
اما کنار نگذار .
درباره این سایت